هر آن چه از سر این شهر خسته می گذرد
شکسته می رسد، از ره گسسته می گذرد
خیال خاطر خوش جلوه بال عنقایی است
کز آسمان سر ما شکسته می گذرد
از این دیار، از این یادگار آبایی
زمانه ،بقچهٔ امید بسته، می گذرد
نه بانگ مهر، نه بوی صداقت است این جا
محبت از بر ما دست شسته می گذرد
لوگر ۲ جوزای ۱۳۶۴